محتوا در حال کامل شدن و بروزرسانی است ...
عرفان
عرفان کلمهای عربی از ریشه عرف و در لغت به معنی شناخت یا شناختن، دانستن پس از نادانی است.
علاوه بر معنی لغوی تعاریفی برای عرفان در معنای اصطلاحی نیز وجود دارد.
این تعاریف رابطه مستقیمی با موضوع عرفان و بستر اعتقادی که عرفان در آن شکلگرفته دارد.
از این نظر عرفان شامل ۲ دسته است:
عرفان الهی
عرفان غیرالهی
عرفان الهی:
عرفان الهی که بر مبنای الهیات است شامل دو قسمت میشود:
عرفان وحدانی (توحیدی)=عرفانی که مبتنی بر شناخت خدای یگانه است. این نوع عرفان به نام عرفان ربانی هم خوانده میشود. عرفان اسلامی و مسیحی و یهودی در این تعریف جای میگیرد.
عرفان غیر وحدانی(غیرتوحیدی)= موضوع این نوع عرفان اگرچه الهی است؛ اما الزاماً معتقد به خدای یگانه و بیهمتا نیست؛ بلکه جلوه چندخدایی دارد. عرفان هندو در این طبقه قرار دارد.
عرفان غیرالهی:
در این نوع عرفان هیچگونه اعتقادی به خدا وجود ندارد. معنای اصطلاحی این نوع عرفان معادل اشراق و روشنبینی است بدون اینکه تلاش و قصد و نیتی برای معرفت و شناخت به موجود یا موجوداتی خداگونه مطرح باشد. عرفان بودایی شامل این دستهبندی است.
با درنظرگرفتن معانی اصطلاحی عرفان میتوان به تقسیمبندی جدیدی از عرفان رسید:
عرفان دینی: نگرش و دیدگاه خاصی که از دل ادیان الهی بیرونآمده است. به عبارتی پایه و اساس این نوع عرفان موضوعات و مفاهیم دینی است که در بیان جدیدی با شرح و تفسیری نو عرضه میشود مانند عرفان اسلامی یا مسیحی.
عرفان غیردینی: شامل همه دیدگاههای شناختی و معرفتی خارج از حوزه ادیان توحیدی میشود مانند هندوئیسم و بودیسم.
عرفان آفاقی:
مشاهده مظاهر و پدیدههای جهان بیرون است برای رسیدن به حقیقت هستی و جهان. این نوع عرفان معتقد است که جهان و هرچه در آن وجود دارد همه جلوه و نمایشی از یک حقیقت(نفس)کلی است.
عرفان انفسی:
سیر باطنی و قلبی برای کسب معرفت و مشاهده حقیقت هستی با حذف عناصر بیرونی (پدیدهها) و کنارگذاشتن ذهن و کنترل حواس و خاموشکردن همه کارکردهای طبیعی این دو است.
تفاوت عرفان آفاقی و انفسی در کیفیت معرفت و وصول به معرفت است. عرفان آفاقی تا حدودی صورت فلسفی و عقلانی دارد؛ اما در عرفان انفسی شهود قلبی و تجربه باطنی بدون دخل و تصرف عقل و ذهن دارای اهمیت است.
عرفان نظری:
باتوجهبه اینکه عرفان شناخت و معرفت قلبی و باطنی و بهتماممعنا شخصی است برای شرح این معرفت و بیان آن نیاز به یک ساختار فکری و فلسفی دارد. عرفان نظری جنبه عقلانی این نوع معرفت است که دستاوردهای آن را برای ورود علاقهمندان به حوزه عرفان یا در دسترس قراردادن حقایق کشف شده توضیح میدهد. موضوع عرفان نظری به طور مشخص [باتوجهبه نوع و نگرش عرفانی] خدا، نفس کلی، فنا است.
عرفان عملی:
شیوه، روش یا برنامهای است که فرد علاقهمند به عرفان برای رسیدن به هدف نهایی (خدا، نفس کلی، فنا) آن را اجرا میکند و مقید و متعهد به رعایت آن است. این برنامه سیروسلوک نامیده میشود که با واژه ریاضت عجین است.
علم، محصول عقل و اندیشه است و معرفت یا عرفان، نتیجه اشراق یا روشنبینی یا کشفی که نتیجه ریاضت باشد. عرفان شیوه شناخت و پیوند با عالم معنا و نیروی حاکم بر کل هستی است درحالیکه علم به بررسی، کشف و کاربرد قوانین موجود در طبیعت میپردازد. علم جزئی و دقیق است؛ ولی عرفان کلی و مبهم [رازگونه] است. علم عقلانی و مبتنی بر دانش تجربی ولی عرفان ورای عقل و دانش شهودی است.
اصطلاح علم عرفان اشاره به عرفان نظری دارد که دانش بازشناسی کیفیت و چگونگی معرفت عرفانی است.
عارف کسی است که واجد مقام عرفان باشد. هدف عرفان شناخت حقیقت نیروی حاکم بر هستی و پیوند با آن یا رسیدن به فنا از طریق ریاضت و کوشش (مجاهده) و مراقبه و سپس شهود باطنی و قلبی برای نائلشدن به وحدت و یگانگی با آن حقیقت است.
عارف کسی است که به این حال یا تجربه نائل شده و به چنان معرفتی رسیده باشد.
آئین هندو قدیمیترین مکتب معنوی شناخته شده در تاریخ بشری است. مرجع رسمی عرفان هندو اوپانیشاد است که به آن ودانته هم میگویند. اوپانیشاد آخرین بخش از مجموعه ودا [ها] است. ودا نام مجموعه متون ادبی و مکتوب آئین هندو است.
در عرفان هندو برهمن نقشه برجستهای دارد. او موجودی اعلی و عالی است که از آغاز بوده (ازلی) و همه خدایان (ربالنوعها) توسط او خلق شدهاند. برهمن علت غایی همه مخلوقات است. برهمن از یکسو بیرون از هستی و قادر مطلق و از طرفی دیگر عین هستی و پدیدههای این جهان است. برهمن یا برهما همان روح کیهانی است.
موجود دیگری که در عرفان هندو مطرح است آتمن نام دارد. آتمن همان روح یا خود جزئی و فردی است که به اعتبار روح کیهانی ارزش و اعتبار فراوانی دارد. آتمن متصل به برهمن است که در این جهان و در کالبد (تن) زندگی میکند و این نفس (روح) جزئی باید در روح متعالی (کیهانی) غرق (فنا/فانی) شود.
به بیانی دیگر برهمن عالم کبیر و آتمن عالم صغیر است. در اوپانیشادها بین برهمن و آتمن وحدت و یگانگی برقرار است و برهمن خود را در شکل مادی و محسوس در وجود (قالب) آتمن در جهان هستی ظاهر میکند.برهمن ناشناخته و غیرقابلتوصیف است درحالیکه آتمن قابلشناخت و توصیف و مجهولات و ناشناختهها بهوسیله آتمن شناخته میشوند. برهمن در جهان گسترده و جاری است؛ ولی آتمن در وجود آدمی پنهان است.
آئین هندو و کتاب ودا منشأ آرا و اندیشههای جریانهای فکری و معنوی هند است؛ بنابراین مکاتب فلسفی هند را میتوان تلاش فکری بانیان و صاحبان این مکاتب در راستای شرح جهان هستی و وظایف انسان در جهان و نحوه رسیدن و معرفت به حقیقت هستی قلمداد کرد.مکاتب فلسفی و شناختی هند شامل ۹ مکتب میشود. در زبان سانسکریت واژه درشنه معادل کلمه فلسفه است.
درشنه های هند دودسته هستند:
خداباور (آستیکه)
خداناباور (ناستیکه)
درشنه های (مکاتب) فلسفی خداباور (آستیکه) معتقدند متون ودایی ریشه آسمانی و جنبه الهام دارند. این درشنه ها شامل ۶ مکتب فلسفی نیایا، ویششیکا، یوگا، سانکهیا، میمانسا، ودانتا هستند.
در مقابل ۳ مکتب فلسفی هند به نامهای بودا، جین، چارواکا اعتقادی به آسمانی بودن وداها ندارند؛ چون در ساختار فکری خود معتقد به خدا نیستند.
موارد ذیل را میتوان ویژگیهای مشترک همه مکاتب فلسفی هندو فارغ از اعتقاد یا عدم اعتقاد به روح کیهانی (خدا) ذکر کرد:
- رعایت خویشتنداری و صبر
- هدف و برنامه عملی برای رسیدن به معرفت نهایی
- اعتقاد به نظم اخلاقی حاکم بر نظام هستی
- نادانی و جهل عامل بدبختی انسان